سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گر به هر جا می روم، از تو روایت میکنم!

گر، عزیز بهتر از جانم، صدایت، میکنم!

 

جامه را از دوش برمی گیرمُ روی زمین

من تبرک از غبارِ خاکِ پایت میکنم!

 

یک دمی را گر برای من، زعمرت بگذری

من همه دار و ندارم را فدایت میکنم!

 

علت آن عشقیست جانا، که به من آموختی

دل فدای آن دل چون کهربایت میکنم

 

درد و درمانم تو باشی، مرهم زخم دلم

چاره دردم را به دستِ دلگشایت می کنم

 

هم طبیبی، هم حکیمی، هم بلا گردان ولی

من به دردِ عشقِ بی حد، مبتلایت میکنم

 

عشق اگر درمان شود دیگر بسان عشق نیست

من ز درد عشقِ بی درمان حکایت میکنم

 

گر بخواهم پرکنم گوش فلک را از غزل

استعانت از صدای جانفزایت میکنم

 

نه رباعی، نه قصیده، نه غزل، نه شعر نو

مثنوی باید نویسم، گر ثنایت میکنم

کاکتوس


  

ویران شده را حوصله ی، منت معمار نباشد

بیمار به تنگ آمده را،  حسرت تیمار نباشد

 

من خیره به در مانده ام از کثرت اندوه دمادم 

چشمی که به در خشک شده، در پی دیدار نباشد

 

از جان، تو اگر  گوش سپاری نفسی را به حقیقت

یک آه کفایت کند و ، حاجت طومار نباشد

 

افتاده زمین تشت من و  کر شده گوشم ز صدایش

رسوایی این کوس دگر  قابل انکار نباشد

 

پر کردن گوش  فلک از  خط و خش من که هنر نیست

راه و روشش ،  دایره یا  تنبک و  مزمار نباشد

 

کاکتوس


  

من آن طفل پیرم ،که میترسم اکنون

کمر خم کنم زیر شلاق بادی

 

نمانده برایم به آینده امید

ندارم به قسمت دگر اعتقادی

 

چه فرقی کند بینش و اعتقادت

زمانی که دیگر تو از پا فتادی

 

اگر خوب بودی اگر بد چه حاصل

چه غرق مناجات ، چه غرق فسادی

 

تقلا نکن ره به جایی نداری

که از ابتدا پایه را کج نهادی

 

در این دیربی حد و بی مرز و منطق

اگر اهل فکری ، تویی غیر عادی

 

گهی متقی باش و گاهی بزهکار

چونان عنصری عاشق و نیمه هادی

 

چپ و راست با هم تفاوت ندارند

چو از روی عادت در آن پا نهادی

 

نیاکان چو گفتند این ره درست است

به آن سو تو رفتی ، بر آن ایستادی

 

کاکتوس


  

گــرمـعـتـقـدی اخـر رنـگ اســت، ســـــــیـاهی

یـعـنی کـــه شــتابان شــده ای رو بـه تـــباهی

 

آن کس که تو را گفت غمی نیست، چو بگذشت

او را تـــو بــــگو عــــاقبت انـــدر تــه چـاهی

 

پیش تــو کــند مــدح و پس از تو کند او قــدح

بــد گــویـی مـــکــتوب و ثـنـاگـوی شـــفـاهی

 

از ایــن هــمـه تـــزویر و ریــا زار و مــلـولم

ســنـگــیـنـی ایـن غـــم بــــه دلــــم لایتنــاهی

 

خـــواهــی نـشــوی پیر و زمین گیر و فسرده

یا مــــست شــو یا غـافـل و یا احمق و ساهی

 

گـــر عـاقـل و هــشیار بمانی تــو در این دیر

نــه دوست تـــو را مــاند و نــه پشت و پناهی

 

انــدوه جماعــت بــــکشــم یا غـــــم غربت

من مانــدم و عـقل و دل و تصمیم و دو راهی

 

*کاکتوس*


  

هیچکس بخاطر نخواهد ماند

 

چند سال بعد از اینکه از دنیا میروید،

 
هیچکس بخاطر نخواهد آورد که چقدر ثروتمند و زیبا بودید!

 
اما همه یادشان خواهد ماند،


که چه تاثیری روی دلها و ذهنها داشتید...



  
  

با این همه بی تابی سرمد، چه کنم

از فرط غم دختر احمد، چه کنم


با یاد غم مادرمان می سوزم

خون جگر از دیده درآمد، چه کنم


هیئت شده برپا همه جا، لیک بگو

با حسرت دیدار محمد، چه کنم


گیرم دلم آرام گرفت از یادش

با این همه تاثیر و پیامد، چه کنم


هر کار که کردم دلم آرام نشد

هر دم به مسیر تو خرامد، چه کنم


با عشق و صفا سوی پدر می رفتی

این بار پدر سوی تو آمد، چه کنم

 

کاکتوس


99/10/7::: 5:28 ع
نظر()
شعر ، بغض ، دل ، اشک ،
  
  

حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان تولیت مدرسه علمیه دارالحکمه، در دانشگاه هنر گفت: برخی تصور می‌کنند بنده هزینه سخنانی که مطرح کردم را نمی‌دانم، خیر چنین نیست.

وی افزود: برخی رسانه‌های منسوب به خط این دولت توهین و دروغ‌پردازی‌های رذیلانه خود را از حد گذراندند؛ هزینه بنده و هرکسی که سخنی علیه مسؤولان رانت‌خوار بزند و بیاید از کم‌کاری‌ها و بلا‌هایی که بر سر مردم آوردند سخن بگوید همین افترائات و تهمت‌هایی می‌شود که می‌گویند.

حجت الاسلام والمسلمین پناهیان بیان داشت: بنده 15 سال در شهر مقدس قم سخنرانی می‌کردم بدون اینکه بر روی بنر تبلیغاتی جلسه نام سخنران نوشته شود و صوت آن در اختیار کسی قرار بگیرد، چون نمی‌خواستم خودم را مطرح کنم بااین‌وجود بیش از 2 هزار جوان در جلسه سخنرانی‌ام شرکت می‌کردند.

استاد حوزه علمیه ادامه داد: علما از این جلسه مطلع بودند و بعضاً فرزندان خودشان را می‌فرستادند تا بدانند این جلسه چگونه است که این‌همه شلوغ است؛ نمایندگان مجلس شورای اسلامی که سال گذشته از سخنرانی بنده ناراحت شده بودند که بسیاری از همان‌ها در انتخابات اخیر به خاطر تخلفات صورت گرفته رد صلاحیت شدند به بنده چنین نسبت می‌دادند منبری پاکتی و روحانی که تلویزیون آن را بزرگ کرد؛ ابداً این سخن درست نیست.

وی در ادامه عنوان کرد: آیت‌الله خوشوقت (ره) روزی به من گفت فلانی در جلسات سخنرانی روضه نخوان، چون تو حرف‌های مهمی می‌زنی که اگر مردم فکر کنند روضه‌خوان هستی ممکن است به سخنانت گوش ندهند؛ وقتی همان جلسه شهر مقدس قم رونق گرفت همین دولت اصلاحات بود که وزارت اطلاعات خود را فرستاد و جلسه را تعطیل و پلمپ کرد.

حجت الاسلام والمسلمین پناهیان افزود: این تعطیلی سبب شد آن جلسه با همه جمعیتی که داشت آواره شود؛ این اقدام را همان‌هایی انجام دادند که دم از آزادی می‌زدند درحالی‌که در این جلسه اصلاً سخن سیاسی گفته نمی‌شد. روزی به مناسبت میلاد امام رضا (ع) از سوی آموزش‌وپرورش دعوت شدم تا سخنرانی داشته باشم، اما به دستور استاندار شهر مقدس قم این جلسه نیز تعطیل و برگزار نشد، حتی کسی که مرا دعوت کرده بود را نیز عزل کردند.

استاد حوزه علمیه ادامه داد: بسیاری از سخنرانی‌های بنده در شهر‌های مختلف کشور با مخالفت استاندار آن شهر‌ها تعطیل می‌شد و چنین می‌گفتند دو ماه به انتخابات باقی‌مانده و صحبت‌های شما اثر انتخاباتی دارد؛ حالا می‌خواهیم همین افراد فحش ندهند؟ تهمت نزنند؟ و دروغ نگویند؟! دروغ‌های رذیلانه‌ای که انسان خجالت می‌کشد به آن‌ها پاسخ دهد.


  

خدایا گرچه بیمارم، ولی خشنودم و شاکر

که باشد در کنارمن، چنین یکتا پرستاری

 

ندارم غم اگر عالم، شود روی سرم آوار

که دارم بهترین یار و انیس و ساز و غمخواری

 

اگرچه درد بسیارست و مشکل دم به دم آید

ولی هرگز نکردم من فغان و شکوه و زاری

 

تو ای دنیا بدان هرگز شکستی نیست در کارم

اگر تنگ آوری برمن، اگر زخمی زنی کاری

 

که باشد در کنار من ، زنی از عشق مالامال

مداوم پشت من اید ، کند هر جا مرا یاری

 

کاکتوس


97/10/27::: 4:11 ع
نظر()
  
  

روزی مردی با مشاهده آگهی شرکتی بزرگ برای استخدام یک سرایدار به آنجا رفت.

در راه به امید یافتن یک شغل خوب کمی خرید کرد. 

در اتاق مدیر همه چیز داشت به خوبی پیش میرفت تا اینکه مدیر گفت:

اکنون ایمیلتان را بدهید تا ضوابط کاریتان را برایتان ارسال کنم.

مرد گفت: من ایمیل ندارم.

مدیر گفت: شما میخواهید در شرکت به این بزرگی کار کنید ولی ایمیل ندارید.

متاسفم من برای شما کاری ندارم.

مرد ناراحت از شرکت بیرون آمد و چیزهایی که خریده بود را

در همان حوالی به عابران فروخت و سودی هم عایدش شد.

از فردای آن روز مرد از حوالی خانه خود خرید میکرد و در بالای شهر میفروخت

و با سود حاصل خریدهای بعدی اش را بیشتر کرد.

تا جایی که کارش گرفت. مغازه زد و کم کم وارد تجارت های بزرگ و صادرات شد.

یک روز که با مدیر یک شرکت بزرگ در حال بستن قرداد به صورت تلفنی بود،

مدیر آن شرکت گفت: ایمیلتان را بدهید تا مدارک را برایتان ارسال کنم.

مرد گفت: ایمیل ندارم

مدیر آن شرکت گفت: شما با این همه توان تجاری اگر ایمیل داشتین دیگه چی میشدین؟؟!!!

مرد گفت: احتمالآ سرایدار شرکت بودم..

......گاهی نداشته های ما به نفع ماست.....


95/1/15::: 11:7 ع
نظر()
  
  

سید یاسر جبرائیلی  درواکنش به اظهارات اخیر ظریف نوشت:

جناب دکتر ظریف
سلام علیکم
فرموده اید کثیرالشک ها درباره بسته شدن PMD شک نکنند.
ظاهرا صورت مسئله وضوح کافی ندارد. موضوع، کثیرالشک بودن منتقدان نیست. مانگران باطل شدن وضوی جنابعالی هستیم.
و من الله توفیق


94/9/23::: 12:17 ع
نظر()
  
   1   2   3   4   5      >